تعداد واقعی امریکایی‌های بازداشت شده یا زندانی؛ حدود ۲.۳ میلیون نفر

هر آدمک نشان‌دهنده‌ی یک انسانِ زندانی است.
(درباره‌ی این صفحه)

پایین بروید

آمریکا با اختلاف زیادی در مقایسه با سایر کشورها، افراد بیش‌تری را هم از نظر تعداد و هم از نظر درصد جمعیت، در بازداشت و زندان نگه می‌دارد.

تعداد زندانیان تقریبا از کارکنان هر شغلی بیش‌تر است. تعداد زندانیان از کارکنان ارتش بیش‌تر است. تعداد زندانیان از مجموع تعداد رانندگان اتوبوس، متصدیان بار و آرایشگران نیز بیش‌تر است. []

امروزه، تعداد آمریکایی‌هایی که در زندان هستند بیش‌ از تمام آمریکایی‌هایی است که در طول تاریخ در جنگ کشته شده‌اند.

زندانیان در مقایسه با تلفات جنگ []

آمریکایی‌های زندانی در حال حاضر (۲.۳ میلیون)
کل کشته‌های جنگی آمریکا در طول تاریخ (۱.۳ میلیون)
کل مجروحان جنگی آمریکا در طول تاریخ (۱.۵ میلیون)
این اعداد به ما نشان دادند که جمعیت زندانیان به شکل ناباورانه‌ای زیاد است؛ اما این همه چیز نیست. تازه اول قصه‌ایم...

کل جمعیت تادیبی []

افراد زندانی در حال حاضر (۲.۳ میلیون)
افرادی که امسال زندانی خواهند شد (۴.۹ میلیون)
افرادی که در حال حاضر زنده‌اند و به زندان خواهند رفت (۱۰.۹ میلیون)
افراد دارای سابقه کیفری (۷۷ میلیون)
افرادی که تا به حال یکی از اعضای خانواده‌شان زندانی بوده است (۱۱۳ میلیون)
تقریبا هیچ‌کس محاکمه نمی‌شود.
توجه کنید که پس‌زمینه تغییر کرده است. آدمک‌های آبی بخشی از زندانیانی هستند که محاکمه شده‌اند؛ حدود ۲ درصد.
تقریبا همهٔ متهمان به خاطر تهدید شدن به مجازات‌های طولانی مدت‌تر،‌ هزینه‌های ویرانگر اخذ دفاع و سیستم حمایتی ضعیف دولت برای وکلای تسخیری، مجبور به توافق یا اعتراف پیش از محاکمه می‌شوند. []
هیچ کشور دیگری روی زمین این همه انسان را بدون محاکمه زندانی نمی‌کند. با وجود این که بسیاری از کشورهای جهان در سال‌های اخیر روش آمریکایی «توافق پیش از محاکمه» را به سرعت پیش گرفته‌اند، باز هم هیچ کدامشان به پای آمریکا نمی‌رسند. []
یک چهارم از آمریکایی‌های زندانی حتی به جرمی محکوم نشده‌اند. در عوض، آن‌ها عمدتا به دلیل هزینهٔ بالای وثیقهٔ نقدی در بازداشت پیش از محاکمه نگه‌داری می‌شوند. []
آدمک‌های قرمز بخشی از زندانیان هستند که محکوم نشده‌اند؛ آن‌ها عمدتا در بازداشت پیش از محاکمه نگه‌داری می‌شوند.
آمریکایی‌های بدون محکومیت، چهارمین جمعیت بزرگ زندانیان در جهان هستند.

بیش‌ترین جمعیت زندانی‌ها

۱. ایالات متحده آمریکا (کل)
۲. چین
۳. برزیل
زندانیان آمریکایی بدون محکومیت (۵۵۵ هزار نفر)
 
۵. روسیه
۶. هند
احتمالا شنیده‌اید که حبس جمعی به‌طور نامتوازنی افراد رنگین پوست را تحت تاثیر قرار می‌دهد، این امر درست است. اما بیایید مطلبی را مستقیما بگوییم: هیچ گروهی در آمریکا از هیچ نژاد و جنسیتی وجود ندارد که از خطر حبس جمعی مصون باشد.
اگر آزاد کنیم...
همهٔ آمریکایی‌های سیاه‌پوست را...
و همهٔ آمریکایی‌های اسپانیایی‌تبار را...
و همهٔ زنان را...
و همهٔ نوجوانان را...
و تنها مردان سفید پوست را باقی بگذاریم...
آمریکا همچنان تعداد زندانیان بیش‌تری از کل اتحادیه اروپا خواهد داشت.
لهستان
فرانسه
آلمان
ایتالیا
اسپانیا
جمهوری چک
رومانی
مجارستان
پرتغال
بلژیک
اسلواکی
هلند
یونان
بلغارستان
اتریش
سوئد
لیتوانی
ایرلند
دانمارک
لتونی
کرواسی
فنلاند
استونی
اسلوونی
قبرس
مالت
لوکزامبورگ
جمهوری چک، رومانی، مجارستان، پرتغال، بلژیک، اسلواکی، هلند، یونان، بلغارستان، اتریش، سوئد، لیتوانی، ایرلند، دانمارک، لتونی، کرواسی، فنلاند، استونی، اسلوونی، قبرس، مالت و لوکزامبورگ
از نظر سرانه، آمریکا همچنان از هریک از این کشورها رتبه بالاتری خواهد داشت. []
حتی با این اوصاف، نرخ حبس رنگین پوستان آمریکایی به حدی است که تقریبا در تاریخ بشریت سابقه نداشته است.

تعداد زندانیان در هر ۱۰۰،۰۰۰ نفر []

برای مثال ستون چهارم نشان می‌دهد در هر ۱۰۰،۰۰۰ سیاه‌پوستِ آمریکایی، ۲،۳۰۳ نفر زندانی هستند.

میانگین همهٔ کشورها (۱۷۴)
آمریکا (۶۹۸)
اوج نرخ در زمان استالین (۱،۳۷۳)
سیاه‌پوستان در آمریکا (۲،۳۰۳)
مردان سیاه‌پوست در آمریکا (۴،۳۴۷)
تقریبا از هر ۳ مرد سیاه پوست، ۱ نفر در برهه‌ای از زندگی خود به زندان می‌رود. نه به بازداشتگاه، به زندان. []

احتمال به زندان رفتن افراد در طول زندگی []

Chart showing lifetime risk of incarceration.

ممکن است تعداد بسیار زیاد زندانی‌ها مشابه قتل افراد غیر مسلح توسط پلیس، اعتراض عمومی را بر نیانگیزد؛ اما خانواده‌های بسیار بیش‌تری را از بین برده است.

آدمک‌هایی که درون هالهٔ‌ رنگی هستند برابر با تعداد آمریکایی‌هایی است که هر سال توسط پلیس کشته می‌شوند؛ حدود ۱۰۰۰ نفر. عددی وحشتناک! اما در مقایسه با سیل زندگی‌‌های نابود شده پشت میله‌های زندان به چشم نمی‌آیند. []

تصور کنید که جورج فلوید به جای اینکه به قتل برسد دستگیر شده بود. حکمی که برای جرم ادعایی او وجود دارد می‌تواند تا ۲۰ سال حبس باشد؛ بنابراین امکان داشت او تا ۶۶ سالگی‌ خود را در زندان سپری کند. در حالی‌که امید به زندگی مردان سیاه پوست در آمریکا ۷۲ سال است. []

او در زندان با چه خشونتی روبه‌رو می‌شد؟ دختر شش ساله‌اش چه اندوه و شرمی را تحمل می‌کرد و چگونه سال‌‌های حیاتی زندگی خود را بدون پدرش سپری می‌کرد؟ به ساختن چه زندگی‌ای می‌توانست امیدوار باشد؛ آیا می‌توانست تا پایان دورهٔ حبس جان سالم به‌در ببرد؟ ما هرگز نمی‌دانیم. بلکه او نیز به یک محکوم فراموش شدهٔ دیگر تبدیل می‌شد که توسط سیستم له شده. شاید هیچ وقت نامش را هم نمی‌شنیدید.

او اینجاست! پدری گم‌نام. پسری گم‌نام. تنها و ترسیده؛ در دریایی از رنج رها شده. زندگی او به خاطر جریمه ۲۰ دلاری مانند زباله‌ای به دور انداخته شده.
این است عدالت؟!
اگر به گروه‌های سنی بپردازیم، تقریبا غیرممکن است ارتباط معنی‌داری بین آن و زندانیان آمریکایی در داده‌های عمومی پیدا کنیم.

تعداد زندانیان در هر ۱۰۰،۰۰۰ نفر []

عربستان سعودی (۱۹۷)
کرهٔ شمالی؛ برآورد نهایی سازمان ملل (۸۰۰)
مردان سفید پوست آمریکایی، سن ۳۰ تا ۳۴ (۱،۶۲۹)
اویغورهای چینی؛ تخمین NGO ها (۸،۳۰۰)
مردان سیاه پوست آمریکایی، سن ۳۰ تا ۳۴ (۹،۸۹۲)
ممکن است افراد در مورد این که چه کسی به پشت میله‌های زندان تعلق دارد اختلاف نظر داشته باشند؛ اما با هر دیدگاهی مطمئنا ما باید عملکردی بهتر از این داشته باشیم.
دانستن این مطالب ما را مجبور می‌کند سوالی ناراحت کننده بپرسیم.
چه می‌شود اگر تصور ما از میزان آزادی‌مان با واقعیت تطابق نداشته باشد؟!
برای یک لحظه به این سوال فکر کنید. فقط برای ۱۰ ثانیه، سعی کنید در برابر عادی‌انگاری این اعداد و لازم دانستن این میزان از حبس، مقاومت کنید.

میلیون‌ها انسان بدون محاکمه یا محکومیت در زندان به سر می‌برند. اقلیت‌های نژادی که در نسل‌کشی جان داده‌اند، تنها در یک عدد خلاصه شده‌اند. نوزادان در قفس‌اند. این است آزادی؟!

تاریخ مملو از مردمان سرکوب شده‌ای است که اعتقاد داشتند آزادند. امروزه با بازاندیشی در وقایع تاریخی، آن‌ها را به‌طوز تحقیرآمیزی «شست و شوی مغزی شده» می‌نامیم؛ انگار که ما از این فریب مصون هستیم. اگر ما هم مثل آن‌ها باشیم چطور؟ از کجا می دانیم؟

اگر تمام عمر خود را صرف این باور کرده باشید که در آزادترین کشور روی زمین زندگی می‌کنید در حالی‌که واقعیت دقیقا برعکس این است، چه؟

آیا جهانی بهتر امکان‌پذیر نیست؟

جهانی بهتر امکان‌پذیر است؛ و از آنچه انتظار دارید نزدیک‌تر است. در واقع حتی درمحدودهٔ عمر ما قابل دست‌یابی است. در بخش بعدی راجع به اینکه آن جهان چگونه و به چه شکل خواهد بود و چطور می‌توانیم آن را بسازیم صحبت می‌کنیم.

اولین چیزی که باید بدانید این است که حبس جمعی، امنیت ما را بیش‌تر نکرده است.

تعداد آمریکایی‌های زندانی در طول زمان []

Chart showing lack of correlation between crime rates and incarceration. Canvas 1 Layer 1 یک میلیون دو میلیون ۱۹۲۰ ۱۹۸۰ ۲۰۱۰ ۱۹۵۰
تقریبا در تمام تاریخ آمریکا،‌ تا سال ۱۹۸۰، جمعیت زندان‌ها به‌طور پیوسته و متناسب با جمعیت کل افزایش یافت.
با نگاه به نمودارهای میزان حبس، متوجه می‌شویم افزایش و کاهش آمار جرم و جنایت هیچ همبستگی‌ای با نرخ حبس نداشته است؛ به عبارتی با افزایش نرخ حبس، جرم و جنایت گاهی افزایش و گاهی نیز کاهش یافته است.

در سال‌های ۱۹۸۴، ۱۹۸۵، ۱۹۸۶، ۱۹۸۸، ۱۹۸۹، ۱۹۹۰، ۱۹۹۱، ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ ما شاهد افزایش نرخ جنایات خشونت‌آمیز و حبس به‌طور همزمان بوده‌ایم. در سال‌های ۲۰۰۰، ۲۰۰۹، ۲۰۱۰، ۲۰۱۱، ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ شاهد کاهش نرخ جنایات خشونت‌آمیز و حبس به‌طور همزمان بوده‌ایم.

در ۱۵ سال از ۳۶ سالِ نشان داده شده در این نمودار، آنچه مشاهده می‌کنیم با نتیجه‌ای که از باور به اینکه حبس باعث کاهش جنایت می‌شود انتظار می‌رود متفاوت است. برای ادامه دادن به زندانی کردن این تعداد بی‌شمار از انسان‌‌ها به شواهد بسیار قوی مبنی بر کارآمد بودن این روش نیاز داریم؛ شواهدی که وجود ندارند.

تقریبا همهٔ تحقیقات به این نتیجه رسیده‌اند که حبس جمعی تاثیر بسیار کمی بر دزدی و سرقت داشته و تاثیری روی جنایات خشونت‌آمیز نداشته است. []
در بخش بعدی،‌ از شما خواسته می‌شود که از لیست پیشنهادهای سیاستی با هدف کاهش حبس، مورد یا مواردی را انتخاب کنید. هر بار که یک سیاست‌گذاری را انتخاب کرده و در پیش می‌گیرید تاثیر آن را در لحظه مشاهده خواهید کرد.
تعداد زندانی‌ها ۱ میلیون ۲ میلیون
۴۰۰
۱۰۰
زندانی در هر ۱۰۰ هزار نفر

برخی از سیاست‌گذاری‌ها را امتحان کنید

هر پیشنهاد سیاستی را بررسی کنید تا ببینید چگونه می‌تواند بر نرخ حبس تاثیر بگذارد. اندازهٔ هر حباب نشان‌دهندهٔ تعداد افراد زندانی در آن کشور است، در حالی‌که نمودار عمودی نشان‌دهندهٔ میزان سرانهٔ حبس است. روی هر کشور ضربه بزنید تا نام آن مشخص شود.

در این نمودار، اندازه هر دایره تعداد زندانیان در آن کشور را نشان می‌دهد. محور عمودی نرخ حبس به ازای جمعیت را نشان می‌دهد.

در این بخش، از شما خواسته می‌شود که از بین فهرستی از سیاست‌ها با هدف کاهش جمعیت زندانیان، تعدادی را انتخاب کنید. با تایید کردن هر سیاست، نمودار به روز می‌شود تا تاثیر انتخابتان را ببینید.

همه متخلفان مواد مخدر بدون خشونت را آزاد می‌کنید؟ []

آیا وثیقهٔ‌ نقدی برای سه چهارم متهمان پیش از محاکمه را حذف می‌کنید؟ []

آیا برای مهاجرین با وضعیت نامعلوم، پایش الکترونیکی را جایگزین بازداشت کردن آن‌ها می‌کنید؟ []

آیا تخلفات نقض کنندهٔ آزادی مشروط (تست مثبت مواد مخدر، غیبت در جلسه دادگاه، نقض ساعت رفت و آمد و...) را تا ۶۰ درصد کاهش می‌دهید؟ []

آیا محکومیت‌ها برای جرایم اموال و نظم عمومی به اندازه یک سوم کاهش می‌دهید؟ []

همان‌طور که در قسمت قبل متوجه شدید، حتی اصلاحات گسترده نیز آن چنان تغییر خاصی ایجاد نمی‌کنند.

پس چگونه این مشکل را برطرف کنیم؟ ساده است:

اصل مشکل ما این است که آمریکا سعی می‌کند هرگونه مشکل اجتماعی را با عدالت کیفری حل کند؛ هرچقدر هم که این رویکرد برای آن موقعیت بی‌معنی و غیرمنطقی باشد.

دیوید براون، رئیس پلیس دالان در سال ۲۰۱۶ این مسئله را به خوبی خلاصه کرد:

«ما هر شکست اجتماعی را بر عهدهٔ پلیس می‌گذاریم تا حل و فصل کند. بودجه کافی برای سلامت روان وجود ندارد؛ پس بگذارید پلیس آن را اداره کند. بودجه کافی برای اعتیاد به مواد مخدر وجود ندارد؛ پس بگذارید آن را به پلیس واگذار کنیم. اینجا در دالاس مسئلهٔ سگ‌های ولگرد وجود دارد؛ پس بگذارید این پلیس‌ به دنبال آن‌ها بیفتد و راه حلی برای آن پیدا کند. مدارس با مشکل مواجه می‌شوند و شکست می‌خورند؛ آن را به پلیس بدهید. ۷۰ درصد جامعه آفریقایی-آمریکایی را زنان مجرد بزرگ می‌کنند و و پرورش می‌دهند؛ بیایید آن را نیز به پلیس بدهیم تا حل کند. این خواسته‌ای بیش از حد است. هیچ‌وقت قرار نبوده پلیس تمامی این مشکلات را حل کند. من از سایر بخش‌های دموکراسی و مطبوعات آزاد می‌خواهم که به ما کمک کنند.»

ما سالانه بیش از ۱۳ میلیارد دلار صرف زندانی کردن آزارگرانی که به افراد خانواده خود آسیب رسانده‌اند و درمان کردن قربانیان آن‌ها می‌کنیم. [] در همین حال، قانون منع خشونت علیه زنان، حدود نیم میلیارد دلار را برای پیشگیری اختصاص داده است. چرا؟ چرا برای سیاست‌های احمقانهٔ دستگیری و آزاد کردن که قربانی شدن دوبارهٔ افراد را تضمین می‌کند، بودجه بی‌نهایت وجود دارد؟ در حالی که همه می‌دانیم راه حل واقعی برای قربانیان خشونت خانگی، مسیری به سوی امنیت است!

تقریبا در هر دسته‌ای از اعمال مجرمانه، روشی برای هزینهٔ کمتر و راه حلی انسانی‌تر وجود دارد که می‌تواند از وقوع جرم در وهلهٔ اول جلوگیری کند.

استراتژی‌های ضد جرم تنبیهی در مقایسه با تدابیر پیشگیرانه

گاهی اوقات ترکیبی از تدابیر تنبیهی و پیشگیرانه مناسب است. در اغلب اوقات، تدابیر پیشگیرانه موفق‌تر و مقرون به صرفه است.
استراتژی تنبیهی
استراتژی پیشگیرانه
یک مرد بی‌خانمان در ایوان شما خوابیده است.
او را به پلیس تحویل دهید. قرار وثیقه‌ای تعیین کنید که از عهدهٔ پرداختش بر نیاید و او را هفته‌ها در زندان نگه دارید. اعتراف او را پذیرفته و جریمه‌اش کنید. او را هرجا که می‌خوابد دستگیر کنید. سالانه ۴۰،۰۰۰ دلار هزینه کنید تا او را به زندان بیندازید و نهایتا او را در بیمارستان بستری کنید تا بمیرد. []
با نیمی از آن هزینه - یعنی تنها ۲۰ هزار دلار - او را در مسکن حمایتی قرار دهید. []
زنی از شوهرش کتک می‌خورد.
شوهر را دستگیر کنید؛ او را یک شب در بازداشت نگه دارید. وقتی زنش از شکایت از او خودداری می‌کند آزادش کنید؛ زیرا زن بدون او نمی‌تواند اجاره خانه‌اش را پرداخت کند. یک هفته در میان او را بازداشت کنید. یک برنامه درمانی داوطلبانه برای ترک اعتیاد به الکل به اون پیشنهاد دهید که آن را رد می‌کند. در سال ۱۳ میلیارد دلار صرف زندانی کردن آزارگران و درمان کردن قربانیان آنان کنید. []
به او امکان دسترسی به مسکن انتقالی بدهید تا بتواند از آزارگر خود برای همیشه دور بماند. به اون هزینه نگهداری از کودک بدهید تا بتواند به مقدار کافی کار کند تا مستقل شود. []
مردی برهنه در حال دویدن در خیابان است، خونریزی می‌کند و در مورد میکروچیپ درون مغزش فریاد می‌زند.
یک باند محلی در زمین بازی کودکان با مواد مخدر سر و کار دارد و خانواده‌ها را می‌ترساند.
با پلیس تماس بگیرید؛ که نمی‌تواند کاری انجام دهد زیرا آن‌ها هیچ قانونی را واضحا نقض نمی‌کنند. صبر کنید تا یک مسابقه تیراندازی با یک باند رقیب از راه برسد. تیرانداز را دستگیر کنید و تقریبا یک میلیون دلار برای زندانی کردن آن به مدت ۲۰ سال هزینه کنید.
با فقر مقابله کنید تا باند در وهلهٔ اول تشکیل نشود.
گروهی از بچه‌های دانشگاهی در حال کشیدن ماری جوانا در پارک هستند.
با پلیس تماس بگیرید. آن‌ها را دستگیر کنید. برای آن‌ها سابقه کیفری ایجاد کنید تا شرایط استخدام آن‌ها در هر شغلی را برای همیشه سخت و پیچیده کنید.
اصلا هیچ کاری نکنید. این رفتاری نیست که ما باید از آن جلوگیری کنیم.
در یک محله‌، افرادی در حال مستی رانندگی می‌کنند.
برای یک روز در هفته یک ایست بازرسی پلیس در آن محله قرار دهید. حدود یک درصد از رانندگان مست را دستگیر کنید. سالانه ۱۰،۰۰۰ نفر را که از اجرای قانون سر باز زده اند را به خاک بسپارید.
علاوه بر نیروی پلیس به روی گزینه‌های حمل و نقل برای هوشیاران، کمپین‌های آگاهی عمومی و تکنولوژی‌های تقویت هوشیاری سرمایه‌گذاری کنید.
در محلهٔ شما سرقت‌هایی پشت سر هم رخ داده است.
به پلیس گزارش دهید. هیچ مظنونی هرگز دستگیر نمی‌شود و اموال شما هرگز بازگردانده نمی‌شوند.
افرادی با چراغ‌های عقب شکسته رانندگی می‌کنند.
میلیاردها دلار صرف اعزام صدها هزار افسر پلیس برای گشت زنی در هر جاده‌ای در امریکا کنید. به افراد دستور ایست دهید و جریمه‌ای برایشان تعیین کنید که توان پرداخت آن را ندارند. برای جریمه‌های پرداخت نشده علیه او حکم صادر کنید و او را بازداشت کنید. او را به زندان بیاندازید؛ جریمه کنید؛ گواهینامهٔ آن‌ها را تعلیق کنید. سپس به علت رانندگی بدون گواهینامه مجددا آن‌ها را دستگیر کنید. کاری کنید که چون دیگر نمی‌توانند رانندگی کنند شغلشان را از دست بدهند. برق آن‌ها را قطع کنید زیرا بدون شغل نمی‌توانند هزینهٔ آن را بپردازند. به دلیل دزدیدن برق آن‌ها را جریمه کنید. به دستگیری و جریمه کردن آن‌ها ادامه دهید تا زمانی که زندگی آن‌ها در میان بدهی‌های حقوقی و حضور در دادگاه‌ها از هم بپاشد. بیش‌تر چراغ عقب‌های شکسته را به حال خود رها کنید.
هیچ یک از این برنامه‌ها نوشدارو نخواهند بود و نیاز به اجبار اجرای قانون را از بین نمی‌برد. ولی ترکیبی از پلیس هوشمند، برنامه‌های اجتماعی گسترده و مجازات‌های بی‌رحمانهٔ کمتر می‌توانیم جرایم و هزینه‌ها را همزمان کاهش دهیم.

تصور کنید جامعهٔ ما چقدر متفاوت خواهد بود اگر این مسیر را اتخاذ کنیم. همه سود می‌برند! قربانیان کمتری وجود خواهد داشت. زندگی‌های کمتری در اثر حبس خراب می‌شوند، مالیات کمتر می‌شود و خطر کمتری در کمین پلیس‌ها وجود خواهد داشت. ولی فضای سیاسی ما این رویکردِ کاملا منطقی را عملا غیرقابل تصور کرده است.

آیا این حرف واقعا این قدر رادیکال است که بگوییم ما می‌توانیم بهتر عمل کنیم؟

رهبران ما در مورد باری که این برنامه‌ها بر دوش «مالیات دهندگان» می‌گذارد گزافه‌گویی خواهند کرد؛ ولی در واقع ذره‌ای به این مسئله اهمیت نمی‌دهند. آن‌ها تنها به این اهمیت می‌دهند که راه حل به اندازهٔ کافی مجازات کننده و تنبیهی باشد. این امتناع بیهوده از اجرای سیاست‌های عملی، برای جامعه فاجعه بار بوده است؛ مستقیما میلیاردها دلار از مالیات دهندگان گرفته شود و به معنی واقعی تریلیون‌ها دلار به علت بهره وری کمتر و جرایم بیش از حد در سیستم اقتصادی بر باد داده شود. [(citation)].

این فکر وسوسه کننده است که زندان را چیزی بدانیم که برای غریبه‌های انتزاعی و دور از دسترس اتفاق می‌افتد؛ اما این غلط است. ممکن است برای شما اتفاق بیفتد.

در سال ۲۰۰۶، جورج آلوارز ۱۷ ساله به دلیل مستی در ملاء عام دستگیر شد. هنگام انتظار برای زمان دادگاهش نگهبانان او را مورد ضرب و شتم قرار دادند؛ سپس پلیس دفاع از خودش را بهانه‌ای برای توجیه جراحات جورج قرار داد! وی با تهدید به ۱۰ سال زندان به دلیل حمله‌هایی که مرتکب نشده بود به جرم خود اعتراف کرد و ۴ سال زندانی بود تا با شواهد ویدیویی تبرئه شد. همهٔ این‌ها تنها به این دلیل که او یک بار در ملاء عام مست بود. []

آيا شده که مجبور شوید با چراغ عقب شکسته رانندگی کنید؟ آیا تا به حال با یکی از اعضای خانوادهٔ خود درگیری فیزیکی داشته‌اید؟ [] آیا تا به حال پرداخت جریمهٔ سرعت غیرمجاز را فراموش کرده‌اید؟ []

حتی دورهٔ بسیار کوتاه حبس می‌تواند بی‌ثباتی ایجاد کند. برای لحظه‌ای به این فکر کنید که چه اتفاقی می‌افتد اگر از امروز به مدت ۶۰ روز در حبس باشید؟ آیا وقتی بیرون آمدید هنوز شغل خود را دارید؟ آیا خانه‌ای خواهید داشت؟ چه کسی از کودکان شما مراقبت خواهد کرد؟ چه کسی به دام‌های شما رسیدگی خواهد کرد؟ چه کسی به گل‌های شما آب خواهد داد؟

لازم نیست شرایط این طور باشد. ما می‌توانیم سیاست‌گذاری منطقی و علاقانه‌ای برای زندان داشته باشیم بدون آن‌که امنیت عمومی به خطر بیفتد. ما می‌توانیم هر فرد بی‌خانمانی را اسکان دهیم. ما می‌توانیم هر معتادی را درمان کنیم. به هر کودکی آموزش دهیم. نیازهای هر فردی که به دلیل هزینهٔ غذا، سرپناه و مراقبت‌های بهداشتی دست به سرقت می‌زند را برآورده کنیم. اما نمی‌کنیم.

در عوض، ما با فقرا، بیماران و معتادان می‌جنگیم. ما بی‌خانمان‌ها را با اسلحه و باتوم از کمپ‌هایشان بیرون می‌کنیم. ما زنان و کودکان را بدسرپرست رها می‌کنیم تا به دست آزارگران خود له شوند و از بین بروند. تنها استراتژی دولت ما برای برخورد با بیماران و فقرا این است که آن‌ها را مجازات کنیم و تا زمانی که آن‌ها به شکل معجزه‌واری از فقر و بیماری خود دست بردارند، به مجازات آن‌ها ادامه دهیم. این کار جواب نمی‌دهد.

هیچ هدف توسعهٔ انسانی فراتر از توان و دسترس ما نیست. ما می‌توانیم جامعه‌ای عادلانه‌تر، صلح آمیزتر و مرفه‌تر از هر چیزی که تا به روی کرهٔ زمین وجود داشته است بسازیم. میلیون‌ها نفر می‌توانند از قفس‌ها آزاد شوند و میلیون‌ها نفر دیگر از زیر بار جنایت رهایی می‌یابند.

صدای بدبینانهٔ درونتان که می‌گوید این شدنی نیست را خاموش کنید. سیاست‌مدارانی که در عصر حاضر ادعا می‌کنند شما باید در قفس بمانید را فراموش کنید: اینکه آزادی شما منجر به هرج و مرج می‌شود؛ اینکه فقر یک شکست اخلاقی است؛ اینکه شما سزاوار دردتان هستید؛ اینکه نیازهای شما برآورده شدنی نیستند. شما با دل و جانتان می‌دانید این حرف‌ها واقعیت ندارد.

شما با دل و جانتان می‌دانید این جامعه می‌تواند از آن ما باشد. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که آن را بسازیم.

جهانی بهتر امکان‌پذیر است.

حبس از دید اعداد واقعی، پروژه‌ای از Matt Korostoff است. در این باره بیش‌تر بدانید.
متن فارسی این صفحه توسط زهرا شیخ ابولی ترجمه شده است.

این ۲ تا صوت هم جایزه‌ی این که تا این جا اومدی. D:



این پروژه متن‌باز است. از این جا می‌توانید در آن مشارکت کنید.